031331312270
فرآیند ارزش‌گذاری استارتاپ

فرآیند ارزش‌گذاری استارتاپ

محتوای ساده | شنبه , 07 تیر 1404 126
ارزشگذاری استارتاپ بر پایه فرآیندهای مالی، بازاریابی و فناوری صورت می‌گیرد. این فرآیند شامل ارزیابی محصولات، بازار هدف، تکنولوژی‌ها و توانایی‌های تیم مدیریتی است. با ارزیابی درآمد، سودآوری و پتانسیل رشد، ارزش واقعی کسب‌وکار مشخص می‌شود.

فهرست محتوا
اهمیت ارزش گذاری استارتاپ
روش‌های ارزش گذاری استارت آپ
اصول ارزش‌گذاری استارتاپ‌ها

 

این روزها که مباحثی از قبیل استارتاپ و کارآفرینی، اهمیت و جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده‌اند، توجه به فرایند ارزش گذاری استارت آپ‌ها نیز مهم است. ارزش گذاری استارت آپ به فرآیندی گفته می‌شود که طی آن ارزش فعلی یک استارتاپ مشخص می‌شود. ارزش فعلی یک استارت آپ می‌تواند برابر با ارزش ذاتی بوده و یا با ارزش اقتصادی آن مساوی باشد. ارزش گذاری و یا تعیین قیمت استارت آپ با این هدف انجام می‌شود که بدانیم یک استارتاپ چه اندازه ارزشمند است. این اقدام به منظور جذب سرمایه صورت پذیرفته و اهمیت بسیار بالایی برای سرمایه گذاران و بنیان گذاران این کسب و کارها دارد. در این مقاله به دنبال پاسخگویی به این پرسش هستیم که ارزش گذاری استارتاپ چیست و چگونه انجام می‌شود. اما پیش از آن به ارائه مطالبی در زمینه تحلیل مالی استارتاپ‌ها خواهیم پرداخت.

همان‌طور که می‌دانید یکی از مهمترین بخش‌ها برای تمامی کسب و کارها بخش مربوط به امور مالی آن‌ها و تجزیه و تحلیل آن است. تجزیه و تحلیل‌های مالی برای کسب و کارهای نوپا و استارتاپ‌ها نیز بسیار مهم و کلیدی بوده و از طریق آن قادر به جذب سرمایه خواهید بود. 
تحلیل مالی استارت آپ به فرآیندی گفته می‌شود که طی آن صورت‌های مالی به صورت جامع جمع آوری شده و اطلاعات مالی و وضعیت عملکرد آن نیز در نظر گرفته می‌شود. با استفاده از این تحلیل‌ها عملکرد کسب و کار خود را تعیین کرده و می‌توانید به راحتی تصمیم بگیرید که تمایل دارید بیشترین منابع خود را در کجا سرمایه گذاری کرده و یا چگونه به مدیریت منابع دست بزنید.

 

اهمیت ارزش گذاری استارتاپ

 

در حالت معمول کسب و کارهای استارتاپی برای دست یافتن به ارزش معامله، در فرایند خرید و فروش شرکت، به ارزش گذاری اقدام می‌کنند و یا در مواقعی که تمایل دارند از این طریق به جذب سرمایه و سرمایه گذار دست بزنند.
در مواقعی از قبیل ادغام شرکت‌ها و یا در شرایط همکاری‌های مشترک میان دو یا چند مجموعه نیز این عملیات ضرورت پیدا می‌کند. از آنجایی که استارتاپ‌ها برای دستیابی به رشد و توسعه بیشتر و یا تسخیر بازارهای هدف به جذب سرمایه نیاز پیدا می‌کنند پس ارزش گذاری و یا تعیین قیمت آن‌ها ضرورت و اهمیت دارد. از طریق این اقدامات می‌توان درصد سهام استارتاپ و سرمایه گذاران را نیز مشخص و تعیین نمود. 

 

روش‌های ارزش گذاری استارت آپ

 

تاکنون روش‌های بسیار زیادی طراحی شده‌اند که از طریق آن‌ها می‌توان به تعیین قیمت این کسب و کارها اقدام نمود. شما می‌توانید با در نظر گرفتن مرحله توسعه استارتاپ خود و یا ماهیت و نوع کسب و کارتان هر کدام از این روش‌ها را برای تعیین قیمت استارت آپ انتخاب کرده و مورد استفاده قرار دهید. از جمله این روش‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.
روش‌های مبتنی بر دارایی 

مطابق با این روش‌ها قیمت یک کسب و کار با توجه به میزان ارزش فعلی مجموعه دارایی‌های آن مشخص می‌شود. در واقع این روش بنا را بر این می‌گذارد که دارایی‌های یک استارتاپ عناصر موثر و کلیدی در ایجاد ارزش برای آن کسب و کار هستند.
در این صورت هر چه یک استارتاپ از دارایی بیشتری برخوردار باشد یعنی ارزش و قیمت آن هم بالاتر است. این دارایی‌ها می‌توانند زمین، ساختمان، تجهیزات، وجه نقد و یا حتی برند، سرقفلی، مالکیت فکری و... باشند. 
روش‌های مبتنی بر دارایی خود شامل روش‌های دیگری هستند که یکی از مهمترین این روش‌ها روش ارزش گذاری هزینه باز تاسیس است .

 

روش ارزش‌گذاری هزینه باز تاسیس

در ایم شیوه، فرض اساسی و اولیه این است که میزان ارزش یک استارتاپ با تمامی هزینه‌هایی که تاکنون برای راه اندازی و یا ادامه فعالیت آن، صرف شده برابری می‌کند. در حالت معمول از این روش برای محاسبه قیمت استارتاپ‌هایی استفاده می‌کنند که احتمال شکست آن‌ها وجود داشته و بنیانگذاران تمایل به فروش آن دارند. 
چرا که سرمایه گذاران بر روی کسب و کاری سرمایه گذاری می‌کنند که در شرایط مناسبی به سر می‌برد و نمی‌خواهند بیش از هزینه‌های صرف شده برای کسب و کارهایی که در شرایط نامناسب به سر می‌برند، پرداخت کنند. این روش بر داده‌های تاریخی تمرکز داشته و بر مستندات تکیه دارد. 
پس می‌توان از آن برای محاسبه ارزش و قیمت استارتاپ‌هایی استفاده کرد که در مراحل ابتدایی رشد و توسعه خود قرار دارند. بزرگترین عیب این شیوه در این است که از طریق این راهکار پتانسیل و توان رشد، فروش و سودآوری یک کسب و کار در آینده نادیده گرفته می‌شود.

 

روش‌های مبتنی بر جریانات نقدی

فرض اولیه این روش‌ها این است که جریان‌های نقدی یک کسب و کار، می‌توانند قیمت آن را مشخص کنند. یعنی هرچه یک استارتاپ بتواند سود بیشتری به دست آورد پس ارزش بالاتری هم خواهد داشت. 
مطابق با این شیوه اگر یک کسب و کار از دارایی‌های زیادی برخوردار باشد، اما با این حال توان کافی برای کسب سود از طریق این دارایی‌ها را نداشته باشد بدون ارزش خواهد بود. 
این روش خود شامل چندین شیوه دیگر است که از آن جمله می‌توان به روش جریانات نقدی تنزیل شده، روش سرمایه گذاری خطرپذیر، روش شیکاگو و روش گزینه‌های موجود اشاره کرد.

 

روش جریان‌های نقدی تنزیل شده

یکی از پرکاربردترین روش‌های مبتنی بر جریانات نقدی، روش جریان‌های نقدی تنزیل شده است. این روش در بیشتر موارد در میان سرمایه‌گذاران خطرپذیر کاربرد دارد. در این شیوه قیمت یک استارتاپ با توجه به ارزش فعلی جریان‌های نقدی آن در آینده مشخص می‌شود. 
جریان‌های نقدی در این روش، به معنای مجموعه درآمدها و هزینه‌هایی است که در گزارش‌های مالی و سالیانه یک کسب و کار با عنوان سود و زیان از آن‌ها نام برده شده است. فرض اساسی و اولیه این روش بر آن است که ارزش مبلغ مشخصی از پول در حال حاضر، بیشتر از ارزش آن در آینده خواهد بود. 
چرا که در هر صورت میزانی از ریسک و خطرات و یا امکان تورم وجود دارد. بر این اساس می‌توانید ارزش یک کسب و کار را با توجه به توانایی یا پتانسیل آن در ایجاد جریان‌های نقد در آینده برآورد و محاسبه نمایید.

 

روش‌های نسبی

فرض اولیه و اساسی در روش نسبی این است که دارایی‌های مشابه استارتاپ‌های مختلف، ارزش مشابهی هم دارند. 
پس در صورتی که بتوانیم کسب و کاری را پیدا کنیم که حوزه فعالیت و مدل و یا مرحله توسعه یافتگی آن با استارتاپی دیگر مشابه باشد، می‌توانیم میان این دو مقایسه‌ای انجام داده و فرآیند قیمت‌گذاری را به سرانجام برسانیم.
از روش‌های مورد استفاده در این شیوه می‌توان به روش ارزش‌گذاری نمونه کاوی تحلیلی، روش ضرایب، روش ارزش گذاری منصفانه بازار و روش ارزش گذاری مقایسه‌ای اشاره کرد.

 

روش ضرایب 

یکی از متداول‌ترین روش‌های ارزش گذاری نسبی، روش ضرایب است. این روش بر مبنای مقایسه صورت می‌پذیرد و بر این فرض اساسی استوار است که دارایی‌های مشابه از قیمت مشابهی برخوردار شده‌اند. پس در این روش، یکی از شاخص‌های مالی استارتاپ را در نظر گرفته و با شرکت‌های دیگر و مشابه مقایسه می‌کنند تا قیمت و ارزش آن استارتاپ را به دست آورند.
این روش بیشتر در مواردی مورد استفاده قرار می‌گیرد که یک کسب و کار از مرحله اولیه رشد و توسعه خود عبور کرده و توانسته به رشد و یا ثبات دست پیدا کند. مهمترین شاخص‌های مالی که در این شیوه مورد بررسی قرار می‌گیرند عبارتند از فروش محصولات و یا خدمات، درآمد، سود پیش از کسر بهره، سود خالص و دارایی‌های مجموعه.

 

روش‌های کیفی و شهودی

روش‌های کیفی و شهودی تمامی شیوه‌هایی که بر اساس تکنیک‌ها و اصول ارزش‌گذاری مبتکرانه و یا شهودی، تدوین شده‌اند را دربرمی‌گیرند. مطابق با این روش‌ها فرایند ارزش گذاری بر روی یک کسب و کار از طریق محاسبه ارزش دارایی‌ها و یا جریانات نقدی آن صورت نمی‌پذیرد.
به جای موارد فوق، در این شیوه‌ها فرایندهای مبتکرانه مدنظر قرار می‌گیرند. این روش‌ها خود چندین شیوه دیگر را در برگرفته و شامل روش کارت امتیازی، روش دیو برکس، روش تجمیع عوامل ریسک و روش هم نوایی هستند.

 

روش کارت امتیازی

یکی از پرکاربردترین روش‌های کیفی و شهودی روش کارت امتیازی و یا امتیاز دهی است. از این روش برای تعیین قیمت استارتاپ‌هایی استفاده می‌کنند که در مراحل اولیه رشد و راه اندازی خود قرار گرفته و هنوز به درآمدزائی نرسیده‌اند. چراکه در مورد این استارتاپ‌ها اطلاعات زیادی وجود ندارد. 
پس نمی‌توان آن‌ها را از طریق دیگر روش‌ها ارزیابی کرده و قیمت آن‌ها را برآورد و محاسبه نمود. مهمترین مزیت ارزش گذاری یک استارت آپ با استفاده از روش کارت امتیازی این است که در این شیوه اهمیت تمامی عوامل و فاکتورها در نظر گرفته شده و از سوی دیگر این روش سرعت بالایی دارد و به سادگی می‌توان قیمت یک استارتاپ را از طریق آن تخمین زد.

به این روش، روش بیل پین نیز گفته می‌شود. مطابق با این شیوه سرمایه گذاران با توجه به برخی از عوامل و فاکتورهای کیفی به یک استارتاپ امتیاز داده و ارزش آن را محاسبه می‌کنند. از جمله این معیارها می‌توان به مرحله توسعه یافتگی، موقعیت جغرافیایی و... اشاره کرد.این روش معایبی هم دارد. مهمترین عیب آن هم، امتیازدهی کیفی است. این موضوع سبب می‌شود تا هر کدام از افراد امتیاز مدنظر خود را به یک استارتاپ داده و نتایج به دست آمده چندان دقیق نباشد.

 

روش ارزش‌گذاری دیو برکس

یکی از سرمایه گذاران فرشته و یکی از موفق‌ترین این افراد، دیو برکس بوده و این روش نیز ابداع وی است. در این شیوه نیازی به استفاده از داده‌ها و اطلاعات پیش بینی مالی نبوده و می‌توان ارزش و قیمت یک استارتاپ را با کمک گرفتن از چند شاخص تخمین زد.
از جمله این شاخص‌ها می توان به ایده و یا نمونه اولیه محصول اشاره کرد و یا تیم مدیریتی کسب و کار، شراکت‌ها و همکاری‌های استراتژیک و میزان فروش آن را نام برد. هر چه یک استارتاپ بتواند در این معیارها برتری بیشتری به دست آورد، ارزش بیشتری هم خواهد داشت. 
در حالت معمول از روش دیو بریکس برای تعیین قیمت کسب و کارهایی استفاده می‌کنند که هنوز نتوانسته‌اند به درآمدزایی دست یابند و یا در مراحل ابتدایی رشد و توسعه قرار دارند. مهمترین عیب این شیوه، توجه به معیارهای تجربی و شهودی است. این عامل سبب می‌شود تا دقت قیمت گذاری کاهش پیدا کند.

 

روش ارزش‌گذاری تجمیع عوامل ریسک

این روش نیز یکی از شیوه‌های کیفی و شهودی به منظور تعیین قیمت و ارزش یک استارتاپ است. در این شیوه ریسک‌ها در نظر گرفته شده و مطابق با آن‌ها ارزش یک استارتاپ تعیین و مشخص می‌گردد. هرچه ریسک‌های یک استارتاپ بالاتر باشد ارزش کمتری پیدا خواهد کرد. 
از جمله این خطرات می‌توان به ریسک‌های مدیریتی، اقتصادی و قانونی اشاره کرد و یا ریسک‌های اندازه بازار، نمونه اولیه محصول، خروج سرمایه گذار و ریسک شدت رقابت را نام برد. ریسک مقیاس‌پذیری و مدل درآمدی و وجود نمونه‌های مشابه خارجی نیز از دیگر خطرات این روش هستند. 
کاربرد اصلی این شیوه، برای کسب و کارهایی است که در مراحل ابتدایی رشد واقع شده و در گام‌های پیش از درآمد زایی به سر می‌برند. مهمترین مزیت این شیوه، توجه به ریسک‌های مهمی است که در نظر گرفتن آن‌ها برای کسب و کارهای مختلف ضرورت و اهمیت ویژه‌ای دارد. 
اما با این حال تاکید و توجه بیش از حد این شیوه بر تجربه و درک فردی، باعث می‌شود تا دقت کمتری داشته باشد.

 

روش ارزش‌گذاری هم نوایی

این روش نیز یکی دیگر از شیوه‌های کیفی و شهودی محسوب شده و از آن برای تعیین قیمت استارتاپ‌هایی استفاده می‌شود که در مراحل ابتدایی رشد واقع شده‌اند. در این شیوه ارزش تمامی استارتاپ‌ها مشابه فرض شده و با دریافت درصد مشخصی از سهام به آن‌ها سرمایه ثابت تعلق می‌گیرد.

 

اصول ارزش‌گذاری استارتاپ‌ها

 

فرایند ارزش گذاری برای یک استارتاپ فرآیندی بسیار پیچیده بوده و دشواری‌های خاص خود را هم دارد. برای انجام این کار لازم است از دانش کافی برخوردار بوده و تجربه مورد نیاز در این زمینه را نیز با دست آورده باشید. 
آگاهی از اصول ارزش گذاری استارتاپ‌ها هم ضرورت دارد تا شما بتوانید تمامی ویژگی‌های کمی و کیفی یک کسب و کار را مورد بررسی دقیق قرار داده و سپس ارزش و قیمت آن را تعیین و محاسبه نمایید.
به همین دلیل برای انجام این کار بهتر است از سامانه‌های ارزش گذاری کمک گرفته و یا از تجربیات افرادی استفاده کنید که در این حوزه صاحب تخصص و مهارت کافی هستند. 

blobنسیم اصفهانی

نویسنده : نسیم اصفهانی

مطالب و مقالات بیشتر

ویژگی‌های وب‌سایت شرکتی که باعث اعتباربخشی به برند شرکت می‌شوند

ویژگی‌های وب‌سایت شرکتی که باعث اعتباربخشی به برند شرکت می‌شوند

ویژگی‌های وب‌سایت شرکتی شامل طراحی حرفه‌ای، محتوای معتبر، نمایش پروژه‌های م ...

وب‌سایت آموزش زبان‌‎های خارجی چگونه طراحی می‌گردد؟

وب‌سایت آموزش زبان‌‎های خارجی چگونه طراحی می‌گردد؟

وب‌سایت آموزش زبان‌های خارجی پلتفرم آموزشی آنلاینی است که به دانش‌آموزان ام ...

راهکارهای موثر برای تحلیل رفتار کاربران در وب‌سایت‌ رقبا و بهینه‌سازی استراتژی رقابتی

راهکارهای موثر برای تحلیل رفتار کاربران در وب‌سایت‌ رقبا و بهینه‌سازی استراتژی رقابتی

تحلیل رفتار کاربر در وب‌سایت‌های رقیب به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا الگوهای ر ...

چطور برای استارت آپ خود یک برنامه عملیاتی بنویسیم ؟

چطور برای استارت آپ خود یک برنامه عملیاتی بنویسیم ؟

برنامه عملیاتی استارتاپ ما بر تمرکز بر توسعه محصول نوآورانه، جذب مشتریان هد ...

برای ثبت دیدگاه وارد شوید ..!

موفقیت در کسب و کار رویایی است که به واقعیت تبدیل می‌شود، اگر به آن عشق بورزید و با انگیزه به آن بپردازید. تنها راه رسیدن به نتایج خوب و ماندگار، پیوستگی و تلاش مستمر است. رویای یک کسب و کار چشم اندازی در ذهن، اشتیاقی در قلب و استقامتی برای حرکت کردن در شما ایجاد می‌کند. کافیست سدهای ذهنی خود را بشکنید و از دیوارهای قطور عادت و یکنواختی عبور کنید، آنگاه می‌توانید در دریای زلال موفقیت تنی به آب بزنید. یا لطیف

پرسش امنیتی
انصراف
کلیه حقوق وب سایت برای ندیم آروین محفوظ است
لوگوی ندیم آروین